مقاله
تصوف قرن هفتم و مکتب ابنعربی، دکتر سید حسین نصر؛ ترجمهی دکتر حسین حیدری و محمد هادی امینی
دورهی حیاتی یک سنت دینی به گونهای است که در بعضی از مراحل بعدی آن نوعی بازگشت به عصر طلایی آغازین وجود دارد، عصری که نفوذ نیروهای معنوی در آن در بالاترین حد خود بوده و سنت نزدیکترین دسترسی را با منبع آسمانی خود داشته است. چنین مرحلهای در تاریخ اسلام در طول قرن هفتم ه.ق (سیزدهم م.)، قرنی که گواه بر وجود حیاتی به غایت معنوی و یادآور عصر خود پیامبر بوده، قابل مشاهده است. کافی است تا به قلههای اوج تصوف این دوره نظیر ابنعربی، صدرالدین قونیوی، جلالالدین محمد مولوی، نجمالدین کبری و کل مکتب آسیای مرکزی اندیشید تا به سرشت این فصل شگفتآور تاریخ اسلام و بویژه تصوف پی برد. از مهمترین ویژگیهای این عصر، تأسیس مکتب ابنعربی بود که به بخش مهمی از تصوف جلوهی نوینی بخشید، بسیاری از جریانات مختلف معنوی را متحد ساخت و اساس بسیاری از پیشرفتهای بعدی آن قرار گرفت.
گسترش تعالیم ابنعربی در سرزمینهای شرقی اسلام، بدون شک، یکی از حوادث برجستهی معنوی و عقلی این عصر است.
در سرزمینهای شرقی اسلام، تعالیم ابنعربی مناسبتترین زمینه را برای رشد بعدی خود پیدا کرد. در اینجا بود که آموزههای وی هم زبان عرفان نظری را دگرگون ساخت و هم بر الهیات و حکمت یا فلسفهی سنتی تأثیر نهاد. مدت هفت قرن تمام سلاسل حکما و اولیاء بر آثار وی شرح نوشتند و شاهکار وی «فصوص الحکم»(1) تا به امروز در محافل دینی سنتی و نیز در مجامع صوفیه و عرفا تعلیم داده میشود.(2)
اثرپذیری از تعالیم ابنعربی
با تقسیمبندی پیروان و اثرپذیران از تعالیم ابنعربی در چندین طبقهی متمایز میتوان گسترش تعالیم وی را در این سرزمینهای شرقی و بویژه در «ایران»(3) به بهترین نحوی مورد مطالعه قرار داد.
الف. صوفیه
از میان این اثرپذیران، پیش از همه، خود صوفیان مشهور قرار دارند که بسیاری از آنان خود استادان زبان فارسی نیز بوده، عناصری از تعالیم محییالدین را به اشکال مختلف در آثارشان میتوان دید. جلالالدین مولوی، بزرگترین شاعر فارسیزبان اهل طریقت، که در جهان ترکزبان و نیز در شبهقارهی هند و پاکستان نیز صاحب نفوذ بود، خود از طریق صدرالدین قونیوی، شاگرد ابنعربی و دوست و مصاحب نزدیک مولوی، با ابنعربی مربوط است. بعضی مثنوی را «فتوحات» به شعر فارسی خواندهاند. هرچند تردیدی وجود ندارد که در مواردی بین این دو استاد سرآمد عرفان اسلامی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، اما باید این را نیز به خاطر داشت که مولوی نمایندهی صورت و شکل دیگری از تصوف است که مکمل طریقه و شکل خاص تصوف ابنعربی است، نه اینکه صرفاً مأخوذ از آن باشد.
پس از مولوی، دیگر نویسندگان مشهور اهل طریقت، نظیر عزیز نسفی(4) و سعدالدین حمویه، گرچه به مکتب آسیای مرکزی نجمالدین کبری تعلق دارند، ولی عمیقاً خود را مرهون شروح نظری عقاید ابنعربی میدانند.
حتی علاءالدوله سمنانی، که برخی از اقوال ابنعربی را به نقادی کشیده، خود از او متأثر بوده است.(5) در بین شعرای برجستهی اهل طریقت این عصر، در حالی که برخی، نظیر حافظ و سعدی، از زبان و تصاویر خیالی سنایی، عطار و مولوی پیروی میکردند و یا در حالی که از زبان رمزی و تمثیلی مشابهی استفاده میکردند، ابعاد جدیدی در همان چارچوب بدان افزودند، دیگران، به تعالیم ابنعربی رو کردند و آنها را در عالیترین مضامین نظم و نثر فارسی تشریح کردند. «لمعات» فخرالدین عراقی، یکی از شاگردان صدرالدین قونیوی، بویژه آنگونه که جامی در «اشعةاللمعات» به شرح آن پرداخته، نمونهای کامل از این دست است. همانطور که اشعار اوحدالدین کرمانی و «گلشن راز» محمود شبستری نیز همان جهتگیری را دارند. «گلشن راز»، که حاوی نکات اصلی همهی عقاید اهل طریقت به شیوهی محییالدین است، در ابیاتی زیبا و آسمانی سروده شده که میراث مشترک همهی فارسیزبانان گشته است و در پاکستان و در میان مسلمانان هند نیز بسیار مشهور است. علاوه بر این، شیخ محمد لاهیجی، مشهورترین مفسر گلشن راز و یکی از بنیادگذاران طریقهی نوربخشیه(6)، خود عمیقاً تحت تأثیر شیخالاکبر (لقب مشهور ابنعربی در شرق) بود. شاه نعمتالله ولی، شیخ بزرگ دیگری از صوفیهی ایران و بنیانگذار طریقهی صوفیهی نعمتاللهی(7)، که امروزه گستردهترین طریقه در ایران با شاخههایی در پاکستان و دیگر سرزمینهای مسلماننشین است، «فصوص» را به زبان فارسی ترجمه کرد. او همچنین اشعار «فصوص» را به شعر فارسی درآورده و شرحی بر آن نوشت. شاه نعمتالله در اشعار زیر آشکارا به ارتباط خود با ابنعربی اقرار میکند:
کلمات «فصوص» در دل ما/ چون نگین در مقام خود بنشست
از رسول خدا رسید به او/ باز از او به روح ما پیوست(8)
برای نشان دادن ارتباط عمیق ابنعربی با پرنفوذترین شیخ صوفیه در تاریخ اخیر ایران، گواهی روشنتر از این نیاز نیست. شاعر بزرگ، عبدالرحمن جامی، که در انتشار تعالیم ابنعربی کوشش بسیار مبذول کرد(9)، به همین طبقه از شعرا و شیوخ اهل طریقت متعلق است. او با شروحی که بر آثار شیخالاکبر نوشت، با تألیف آثار جدید مبتنی بر تعالیم نظری ابنعربی و با تصنیفات شعری مستقل خود، بر معاصران و نسلهای بعدی صوفیهی فارسیزبان، تأثیر بسیار زیادی نهاد. سرمشق وی را شعرای متأخرتری نظیر صفایی اصفهانی(10)، شاعر برجستهی اهل طریقت که به دو نسل قبل تعلق داشت و عمیقاً متبحر در «فصوص» و نوشتههای صدرالدین قونیوی و سرایندهی برخی از زیباترین اشعار عرفانی فارسی بود، پی گرفتهاند.
ب. متکلمان شیعه
دومین طبقهی متأثر از تعالیم ابنعربی، متکلمان شیعه هستند که، با وارد کردن تعالیم وی در ساختار اعتقادی شیعهی دوازده امامی، زمینه را برای پدید آمدن تلفیق فکری عصر صفویه– که به موجب آن، بخش اعظم ایران به مذهب تشیع درآمد– فراهم ساختند. موضوع ارتباط نظریات ابنعربی و عرفان شیعی، که با چنین سهولتی با آن عرفان تلفیق شد، امری است که رسیدگی و تفحصی دقیق میطلبد.(11) بلافاصله پس از انتشار تعالیم ابنعربی، وی در بین متکلمان و عرفای شیعی پیروانی پیدا کرد چون سید حیدر آملی، که شرحی نیز بر فصوص نگاشت(12)؛ ابنترکه، که «تمهید القواعد»(13) وی مقدمهای بر «فصوص» است و شرح مهمی نیز بر این اثر نوشته است؛ و ابن ابیجمهور(14)، که در کتاب «المجلی»(15) خود منعکس کنندهی بسیاری از نظریات شیخالاکبر است.
ج. نویسندگان اسماعیلی
همچنین، میباید از نفوذ ابنعربی بر نویسندگان اسماعیلی یاد کرد که بسیاری از آنها، گرچه موطن بعدی آنها هند بود، ولی به زبان فارسی مینوشتند. تا به امروز، پرخوانندهترین تفسیر قرآن کریم در میان اسماعیلیه، تفسیر منسوب به ابنعربی است که بسیاری از اسماعیلیه به گونهای شگفت او را یکی از خود به شمار میآورند. مجموعهی نویسندگان فارسینویس اسماعیلی در طی قرون هفتم و هشتم ه.ق و تا زمانی که اسماعیلیان در ایران فعالیت مخفیانه آغاز کردند، یکی از باارزشترین و ساعیترین گسترشدهندگان تعالیم ابنعربی در جهان اسلام به شمار میروند.
د. مکتب ملاصدرا
با ظهور صفویه، رنسانسی در فلسفهی اسلامی در ایران صورت پذیرفت، که نقطهی اوج آن ظهور صدرالدین شیرازی یا ملاصدرا است. این حکیم بزرگ با ترکیب فلسفهی مشائی(16) و نظریات اشراقی (17) با عرفان ابنعربی، موفق به خلق چشمانداز عقلی جدید و مکتبی شد که تا به امروز در ایران زنده و باقی است. ملاصدرا(18) عمیقاً متأثر از تعالیم ابنعربی بود. مهمترین اثر وی، «اسفار»، مشحون از نقل عبارات «فصوص» بوده، بهخصوص در نظریات مربوط به قوای روح و معادشناسی، نظریات شیخالاکبر را منعکس میسازد.
میتوان گفت در بسیاری از محافل و بویژه در مکاتب رسمی دینی ایران، در طول این چند قرن گشته، عقاید ابنعربی عمدتاً از طریق آثار ملاصدرا و شاگردان وی نظیر ملانعیما طالقانی، ملاعلی نوری(19)، حاج ملاهادی سبزواری، ملاعلی زنوزی و آقا محمدرضا قمشهای شناخته شده است. با وجود این، نقش ابنعربی در تأسیس این مکتب مهم حکمت، جنبهای دیگر و در واقع یکی از مهمترین جنبههای نفوذ و تأثیر وی در قلمروهای شرقی جهان اسلام به شمار میرود.
ه. مفسران و شارحان ابنعربی
سرانجام، میباید به نقش مفسران و شارحان بلاواسطهی آثار ابنعربی، که وارثان بلافصل وی و ادامهدهندگان تعالیم وی به شمار میروند، توجه کرد. در میان این چهرهها، تا آنجا که به عموم سرزمینهای شرقی اسلام و به خصوص ایران مربوط میشود، مهمتر از همه صدرالدین قونیوی، شاگرد و پسرخواندهی اهل قونیهی ابنعربی است که تعالیم شیخ از طریق وی به این سرزمینها رسیده است.(20)
قونیوی، که خود شیخی بزرگ از اهل طریقت بود، علاوه بر تألیف آثار مستقلی نظیر «نصوص»، «فکوک» و «مفتاح الغیب»– که در کنار شرح حمزه فناری بر آن (مصباح الانس)، در ایران پیشرفتهترین متن فلسفی صوفیه به شمار میرود(21)– به شرح و تفسیر آثار شیخالاکبر نیز پرداخت. در ایران، شرح قونیوی بر «فصوص»، همراه با شروح عبدالرزاق کاشانی و داود قیصری، در بالاترین سطح نسبت به شروح دیگر ارزیابی میگردد.
گرچه شروح متعدد دیگری بر «فصوص»، چه به عربی و چه به فارسی و نیز ترکی، نوشته شده است، ولی شروح علی همدانی، علاءالدوله سمنانی و شرح مشهور جامی از لحاظ زبان فارسی، اهمیت ویژه داشتهاند. این شروح در سطحی پایینتر از سه شرح فوقالذکر قرار دارند و در موارد بسیاری، مثلاً در مورد شرح جامی، مأخوذ از آن شروح به حساب میآیند. در حقیقت، کاشانی و قیصری، پس از قونیوی، مهمترین مبلغان نظریات ابنعربی در شرق هستند؛ قیصری به دلیل شرح مهمی که با مقدمهی مستقلی حاوی یک دورهی کامل متافیزیک اهل طریقت(22)، آغاز میگردد و کاشانی به خاطر شرح خود و نیز کتاب «تأویل القرآن» و بسیاری از آثار مشهور دیگر. راجع به شروح قابل ذکر دیگر «فصوص»، نظیر شروح بالی افندی و نابلسی و نیز آثار شعرانی، که در روشن ساختن تعالیم ابنعربی نقش داشتهاند، باید گفت گرچه اینها در جهان عرب مشهور گردیدهاند، ولی در شرق تعداد قلیلی آنها را میشناسند و هرگز در ایران، پاکستان و هند به اندازهی شروحی که در بالا ذکر شده، شهرت نداشته و مورد توجه نبودهاند.
سنت تعلیم و شرحنویسی بر «فصوص» و دیگر آثار ابنعربی در خلال دوران حاکمیت عثمانیها، صفویان، مغولها و حتی پس از آن و تا به امروز ادامه یافته است. گرچه تاریخ تفصیلی آن به هیچ وجه روشن نیست. در ایران، شیوخی نظیر ملاحسن لنبانی(23)، میر سید حسن طالقانی(24)، ملاجعفر آبادهای، سید رضی مازندرانی و میرزا هاشم رشتی، که بعضی از شاگردانش در قید حیاتاند، ظاهر شدند که دورهای از زمان، یعنی قرن یازدهم و دوازدهم ه.ق، را به امروز میپیوندند. به همین ترتیب شارحان عرب، ترک، هندی- پاکستانی بسیاری ظاهر شدند که قسمت اعظم آثار آنان هنوز بهدرستی مورد مطالعه قرار نگرفته است. شروحی در چین، مالایا و اندونزی نیز وجود داشته است که از شروح شناختهشدهتر در ایران و جهان عرب مأخوذ بودهاند. بسیاری از شیوخی که بر «فصوص» شرح نوشتهاند، آن را در حلقات مدرسه و یا در محافل خصوصی در خانهی خود، درس هم دادهاند و بعضی نیز شروحی بر آثار صدرالدین قونیوی نگاشتهاند. علاوه بر این، اینان سبب انتقال شفاهی یک سنت متافیزیکی بودهاند که در هر نسلی برداشت جدید خود آنان و دیگر شیوخ از حقایق معنوی– که حاصل سلوک شیوههای معنوی باطنگرایی اسلامی است– به آن شادابی و جوانی نبخشیده است.
همهی گروههای فوق، که به اجمال نام برده شدند، نمایندهی جنبههای مختلف گسترش تعالیم ابنعربی در ایران و دیگر سرزمینهای شرقی جهان اسلامی میباشند. تعالیم شیخالاکبر در تمام سرزمینهای اسلامی منتشر شد و ثمرات معنوی با عطر و طعم گوناگون در هر سرزمینی با خود به همراه داشت. این تعالیم به جزء اصلی آن مجموعهی عظیم متافیزیک و عرفان اهل طریقت مبدل شدند که پرتو خود را در اشکال و الوان گوناگون بر تمام سرزمینهای دارالاسلام افکنده است و مکتب اهل طریقت، جزء اصلی و ماندگار حیات فکری این جهان، که در آن جریانهای گوناگون در همین بافت فکری و روحانی تا به امروز میتوان پیدا کرد، به شمار میرود.
پینوشتها:
1. باعث تأسف است که تا به امروز هیچ ترجمهی کاملاً رضایتبخشی از این اثر به زبان انگلیسی موجود نیست، گرچه ترجمهای بسیار عالی از بخشهای اساسی آن همراه با یادداشتهایی درخشان به زبان فرانسه تألیف T.Burchkardt تحت عنوان La sagesse des prophétes, Paris, 1955 در دست است.
2. نک. به اثر سید حسین نصر تحت عنوان Three Muslim Sages, PP.118 ff. و نیز به اثر هانری کربن تحت عنوان:
Creative Imagination in the Sufism of Ibn"Arabi, Translated by R. Manheim, London, 1969, Chapter I.
3. این تمایز و تقسیمبندی ضروری است، زیرا بخش معظمی از نوشتههای در خصوص صوفیه در هندوستان نیز به زبان فارسی است. بهخصوص آن بخش که به کشمکشهای این دوره دربارهی وحدت وجود ابنعربی و وحدت شهود سمنانی مربوط میشود.
4. عزیزالدین نسفی، عارف وحدت وجودی و آگاه به اصطلاحات ابنعربی که اصطلاح «الانسان الکامل» را از ابنعربی آموخته و در مجموعهای از رسالاتش که آنها را «الانسان الکامل» نامیده به ذکر اوصاف او پرداخته است. رسایل نسفی (کتاب الانسان الکامل) به تصحیح و مقدمهی فرانسوی ماریان موله در تهران، در سال 1962، به طبع رسیده است. (دکتر محسن جهانگیری، «محییالدین ابن عربی، چهرهی برجستهی عرفان اسلامی»، ص435)- م.
5. در خصوص این چهرههای برجستهی تصوف به مطالعات بسیار هانری کربن، بویژه آنها که در Eranos- Jahrbuch آمده است، مراجعه کنید؛ نیز نگاه کنید به:
M. M. Molé"s introduction and notes to Nasafi"s Le liver de l"homme parfait, Tehran- Paris, 1962.
و اثر دیگر وی تحت عنوان:
"Les Kubrawiya entre sunnisme et chiisme aux VIIIe. Et IXe siecles de l"hégire" Revue des Etudes Islamiques, Vol 29, 1961, PP. 61-142.
گزارش خلاصهای در خصوص نفوذ ابنعربی در شرق را ماریان موله (M. Molé) در اثر خود تحت عنوان:
Les mystiques musulmans, Paris, 1965, PP. 100ff.
ارائه داده است.
6. سلسلهی نوربخشیه از فرق صوفیه منسوب به محمد بن عبدالله موسوی خراسانی (869-795) مشهور به نوربخش است. پیروان این طریقت نیز از تصوف ابنعربی متابعت کردهاند. سید محمد نوربخش، پیشوای طریقت نوربخشیه، ابنعربی را به وجه اتمّ، تزکیه نموده است. (جهانگیری، همان، ص452، متن و پاورقی)- م.
7. طریقهی نعمتاللهی، از طریقههای بسیار مهم و معروف تصوف و نخستین طریقهی تصوف شیعه است و از تصوف ابنعربی، در نظر و عمل، الهام گرفته است. شاه نعمتالله ولی، از ارکان مشایخ این سلسله، از جمله معتقدان به ابنعربی و شارحان کتب وی بوده است. (همان، ص452)- م.
8. رسالهی «ابیات فصوص الحکم» در «مجموعهی رسائل» «رضوان معارف الالهیه»، تهران، به نقل از مقالهی حمید فرزام، به نام «ارتباط حافظ با شاه ولی»، مجلهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، سال 1345، ش3-2، ص2.
9. نگاه کنید به اثر محمد اسماعیل مبلغ، تحت عنوان «جامی و ابنعربی»، کابل، 1343 (1464).
10. صفایی اصفهانی (1322-1309 ه.ق) نام وی محمدحسین و از شعرای قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است... در احوال وی نقل کنند که در اواخر عمر صفای ظاهریاش با آلودگی تریاک و حشیش مکدر شد. (دهخدا، «لغتنامه»)- م.
11. هانری کربن، از دیدگاه خاص باطنگرایی شیعی این مسئله را تا حدودی مورد توجه قرار داده است. با در نظر گرفتن این حقیقت که ابنعربی به اعتراف خود فردی سنی مذهب بود و معذلک به غایت عزیز و مورد علاقهی عرفای شیعی شد، تحقیق جامعتری میباید صورت پذیرد تا جایگاه نظریات ابنعربی را در ارتباط با کل ساختار شیعه و به طور کلی اسلام روشن سازد.
12. آثار سید حیدر آملی امروزه مورد مطالعه و تحقیق هانری کربن واقع شدهاند. به اثر اخیر او تحت عنوان Sayyed Haydar Amoli (VIIIe/ XIVe siecle) theologien shiite du soufisme, Melanges Henri Massé, Tehran, 1963, PP. 72-101. و بویژه به مقدمهی وی بر کتاب «جامع الاسرار» آملی که از سوی وی و عثمان یحیی تحت عنوان La philosophie shi"ite, Tehran- Paris, 1969. منتشر شده است، مراجع کنید.
13. «تمهید القواعد» شرح کتاب «قواعد» تألیف ابوحامد محمد اصفهانی است که او نیز از تابعان و شارحان ابنعربی است. ابنترکه در این اثر به تقریر اصول و قواعد عرفان ابنعربی و بویژه اصل و قاعدهی اساسی آن، وحدت وجود، پرداخته است. این کتاب، که از کتب محکم و معتبر عرفان نظری است، سالیان دراز در ایران از کتب درسی به شمار آمده و استادان توانا و صاحبنظری، نظیر سید رضی لاریجانی و عارف نامدار آقا محمدرضا قمشهای و آقا میرزا هاشم گیلانی، به تدریس آن اهتمام ورزیده و آنان نیز به این وسیله اندیشه و عرفان ابنعربی را نشر و گسترش دادهاند. (جهانگیری، همان، ص433 و 434)- م.
14. محمد بن زینالدین علی بن ابراهیم احسایی، معروف به ابن ابیجمهور (متوفی بعد از 878)، عالم شیعی و مؤلف کتاب «غوالی اللئالی» در حدیث و «مجلی» در عرفان. (همان، ص437)- م.
15. کتاب «المجلی» اثر ابن ابیجمهور در عرفان است و به سال 1324 در تهران طبع شده است. وی در کتاب «مجلی» با عنوان «الشیخ الاعظم» از ابنعربی یاد کرده و به نقل اقوال و عباراتش از کتاب «فصوص» و «فتوحات» پرداخته و به این وسیله اندیشه و عرفانش را پراکنده و اغلب پذیرا گشته است. (همانجا، ص437)- م.
16. Peripatetic Philosophy
17. Ishraghi or Illuminationist doctrines (حکمت اشراق) حکمت اشراق، حکمتی است که مبتنی بر تابش و اشراق است، حکمتی است غیررسمی در برابر حکمت رسمی. حکمت اهل خطاب است در برابر حکمت اهل بحث، حکمت ایمانی است در برابر حکمت یونانی. خود شیخ شهاب گوید: «من مسایل حکمت ذوقی را ابتدا از راه یافت و کشف و شهود به دست آوردم و سپس در جستوجوی برهان و دلیل برآمدم، نه برعکس».
دکتر سید جعفر سجادی، «شهابالدین سهروردی و سیری در فلسفهی اشراق»، ص 19و 27. م.
18. در خصوص ملاصدرا، نگاه کنید به:
H. Corbin (ed), Le liver des penetrations metaphysiques of Sadr al-Din Shirazi, Tehran- Paris, 1964, Introduction.
و نیز: S.H. Nasr, Islamic studies, part III.
19. علی بن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی، متوفای 1246ه.ق- م.
20. جهت فهم میزان تأثیر و نفوذ ابنعربی در ایران، کافی است که بدانیم، بر طبق آنچه عثمان یحیی به دست آورده، از میان نزدیک به یکصد و پنجاه شرح شناخته شده بر «فصوص»، حدود یکصد و بیست شرح آن به وسیلهی ایرانیان و دیگر مردم این منطقه نوشته شده است. در خصوص این شروح به مأخذ زیر مراجعه کنید:
O. Yahya, La Classification de l"oeuvre d"Ibn"Arabi, Vol I Damascus, 1964, pp.247 ff.
21. حقیقتاً عجیب است که در خصوص این شیخ برجستهی صوفیه که تأثیر وی به این پایه گسترده بوده است، مطالعات بسیار کمی صورت پذیرفته است.
22. به اثر سید جلالالدین آشتیانی مراجعه کنید با عنوان: «شرح مقدمهی قیصری بر فصوص الحکم»، با مقدمهی فرانسوی و انگلیسی هانری کربن و سید حسین نصر، مشهد، 1966م، و همچنین رک: شرح فارسی آشتیانی بر مقدمهی قیصری. مقدمهی سید جلالالدین آشتیانی بر این اثر، علاوه بر این، دربردارندهی بحث عالمانهای در مورد شرح خود قیصری و شروح دیگر بر «فصوص» میباشد.
23. لنبانی (متوفی 1094)، حکیم صوفی ماهر در علوم حکمیه، مدرس به جامع کبیر اصفهان، که تصوف را با حکمت مربوط ساخته... هیچگاه بیشور و شوقی نبود و به قرائت کلام مولانا بسیار مایل بود. (صدوقی سها، منوچهر، «حکما و علماء متأخرین صدرالمتألهین»، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، 1359، تهران، ص49.)
24. وی استاد حزین لاهیجی بوده است و به نقل وی مباحثهی «فصوص الحکم» شیخ عربی مینموده است... و مسایل حکمت را با مشاهدات صوفیه انطباق میداده است. در اصفهان رحلت نمود. (همانجا، ص47)- م.
- به نقل از کتاب «آموزههای صوفیان، از دیروز تا امروز»، دکتر سید حسین نصر، ترجمهی دکتر حسین حیدری و محمد هادی امینی. تهران، قصیدهسرا، 1382.